تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من چه جنونی، چه نیازی، چه غمی ست؟! یا نگاه تو، که پر عصمت و ناز بر من افتد، چه عذاب و ستمی ست؟! دردم این نیست ولی دردم این است که من بی تو دگر از جهان دورم و بی خویشتنم پوپکم! آهوکم! تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم . . .